Rush Hour

ˈrəʃˈaʊər rʌʃˈaʊə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

B2
ساعت پرمشغله، ساعت شلوغی (خیابان‌ها و جاده‌ها)، وقت پررفت‌و‌آمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rush hour

  1. noun heaviest commuter traffic
    Synonyms: bottleneck, congestion, gridlock, heavy traffic, jam, road rage, traffic jam

ارجاع به لغت rush hour

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rush hour» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rush hour

لغات نزدیک rush hour

پیشنهاد بهبود معانی